من و بابا مهدی رفته بودیم شمال
+ نوشته شده در پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:
,
ساعت 9:26 توسط پدر و مادر
|
من بیدارم
هر چی دلتون میخواد داد بزنید ، من بیدارم
+ نوشته شده در جمعه 19 مهر 1392برچسب:
,
ساعت 13:53 توسط پدر و مادر
|
هیس
آترین خوابه یواش حرف بزنید .
+ نوشته شده در شنبه 13 مهر 1392برچسب:
,
ساعت 19:25 توسط پدر و مادر
|
عکس جدید از آترین
+ نوشته شده در چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:
,
ساعت 14:4 توسط پدر و مادر
|
من و خاله مشکات
این هم دو تا عکس از من و خاله مشکات ، البته بزرگتره خاله مشکاته و کوچیکتره من ولی همونطور که از عکس خاله مشو پیداست یه خاله خطرناکه و من باید خیلی مواظب خودم باشم ، والا باید دائما" کتک بخورم و گریه کنم ، خدا بدادم برسه . آترین
+ نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:
,
ساعت 15:15 توسط پدر و مادر
|